حباب های اقتصادی و بلاهایی که این حباب ها تاریخ چه بر سر سرمایه گذاران احمق آورده
قبل از توضیح این موضوع ابتدا لازم است در خصوص حباب قیمتی در بازارهای مالی صحبت کنیم. حباب قیمتی در اقتصاد در حالتی به وجود می آید که عدم توازن در عرضه و تقاضا ایجاد شود و تقاضا هم به صورت غیر واقعی بالا رود؛ تقاضایی که برای آن نیاز واقعی وجود ندارد و به همین جهت قیمت افزایش می یابد؛ در حالی که ارزش واقعی آن کالا به اندازه قیمت آن نباشد.
بازار سهام ایران در این روزا با رشدی بی سابقه و افزایش سرمایه ای نجومی در حال بزرگ شدن است و سرمایه داران خرد بی تجربه به گمان کسب ثروت به آن هجوم آورده اند . من در اینجا میخواهم از دو ماجرای تاریخی از حبابهای اقتصادی برایتان نقل کنم تا با این اصطلاح اقتصادی و نشانه های آن بیشتر آشنا شوید. داستانهایی که شاید برای امروز ما بسیار مایه عبرت باشد:
حباب قیمتی گل لاله در کشور هلند
قبل از توضیح این موضوع ابتدا لازم است در خصوص حباب قیمتی در بازارهای مالی صحبت کنیم. حباب قیمتی در اقتصاد در حالتی به وجود می آید که عدم توازن در عرضه و تقاضا ایجاد شود و تقاضا هم به صورت غیر واقعی بالا رود؛ تقاضایی که برای آن نیاز واقعی وجود ندارد و به همین جهت قیمت افزایش می یابد؛ در حالی که ارزش واقعی آن کالا به اندازه قیمت آن نباشد.
گل لاله در سال ۱۵۹۳ وارد بازار هلند شد و به دلیل زیبایی فریبنده آن به شدت مورد استقبال نجیب زادگان و افراد ثروتمند هلندی قرار گرفت و دامنه گسترش آن رفته رفته به سطح افراد متوسط هلند نیز رسید. به همین جهت تقاضا برای خرید آن افزایش یافت و از آنجایی که تولید و تکثیر آن به میزان تقاضا نبود رفته رفته عرضه آن در بازار به مشکل رو به رو شد و قیمت آن به شدت افزایش یافت.
کم کم بسیاری از افراد شروع به کشت پیاز کردند و آن را به قیمت بالا در بازار می فروختند و همین دلیل موجب شد که دلالان وارد بازار گل لاله شوند و به همین دلیل قیمت ها مرحله به مرحله قیمتشان افزایش یافت تا جایی که قیمت هر پیاز گل لاله درامدی معادل ۴۰ تا ۶۰ هزار دلار در ماه داشت.
به این ترتیب عده زیادی از افراد جواهرات خانگی خود را فروخته و وارد تجارت گل لاله شدند و همین موضوع هم موجب افزایش حباب قیمتی گل لاله در بازار شد.
هلندی ها نیز از این فرصت استفاده کردند و گل های لاله را با قیمت بسیار بالا به خریداران این گل میفروختند و از افزایش قیمت آن سود زیادی می بردند. به این ترتیب قیمت ها به بالاترین حد خود رسید و به اصطلاح به حباب قیمتی رسید.
جالب اینجاست که قیمت ها در بازار ارزش واقعی گل لاله نبودند و به همین جهت بسیاری از افراد شروع به فروش پیاز گل لاله نگهداری شده کردند. قیمت ها در بازار کاهش یافت و حتی خریداری برای آن در بازار وجود نداشت.
در این میان افرادی که در قیمت های پایین تر پیاز گل لاله را در بازار خریداری کرده بودند از ترس از دست دادن سود، پیاز گل را وارد بازار کرده و پیشنهاد قیمت های پایین تری را دادند. به همین جهت فروش پیاز گل لاله در بازار شدت گرفت و یک دومینو از کاهش قیمت در بازار ایجاد شد که موجب کاهش قیمت شدید پیاز گل لاله در بازار شد.
حال بسیاری از سرمایه گذاران که دارایی های با ارزش خود را فروخته بودند و در گل لاله که گرفتار حباب قیمتی شده بود سرمایه گذاری کرده بودند؛ خود را مالباخته دیدند .
به زودی اثرات این کاهش قیمت در کل کشور اثرات خود را نشان داد تا جایی که اقتصاد هلند در معرض نابودی قرار گرفت. حتی تلاش دولت هم برای کاهش اثرات این حباب کارایی نداشت و اقتصاد این کشور فروپاشی کرد و خشک و تر را با هم سوزاند.
حباب می سی سی پی
در سال ۱۷۱۷ شرکت می سیسی پی فعالیت خود را برای مستعمرهسازی درهی میسیسیپی آغاز کرد که یکی از نتایج آن به وجود آمدن شهر نیو اورلینز بود. این شرکت که رابطهای خوبی در دربار لویی پانزدهم داشت، برای حصول سرمایههای مورد نیازش به فروش سهام در بازار پاریس روی آورد.
جان لا، رئیس شرکت و مسئول بانک مرکزی فرانسه بود که از سمت پادشاه به منصبی معادل وزیر اقتصاد امروزی نیز گماشته شده بود.
در سال ۱۷۱۷، درهی میسیسیپی به جز مرداب و سوسمار جاذبهی خاصی نداشت، اما شرکت میسیسیپی به انتشار افسانههایی از فرصتهای بینظیر در این منطقه پرداخت.
تجار فرانسوی و اعضای طبقهی بورژوازی فریب این داستانها را خوردند و قیمت سهام میسیسیپی ناگهان اوج گرفت.
قیمت اولیهی سهام ۵۰۰ لیوره بود. در تاریخ ۱ آگوست ۱۷۱۹، هر سهم با قیمت ۲۷۵۰ لیوره به فروش میرسید.
در ۳۰ آگوست هر سهم ۴۱۰۰ لیوره ارزش داشت و در ۴ سپتامبر به ۵ هزار لیوره رسید. در تاریخ ۲ دسامبر، قیمت هر سهم میسیسیپی از مرز ۱۰ هزار لیوره گذاشت. مردم فرانسه تمام داراییهای خود را به فروش میگذاشتند و وامهای کلانی میگرفتند تا سهام میسیسیپی را بخرند.
همه فکر میکردند که راه یکشبه پولدار شدن را پیدا کردهاند.
چند روز بعد بازار به هم ریخت. برخی از گمانهزنان فهمیدند که قیمت سهام کاملاً غیر واقعی و غیر قابل نگهداری است. اینها فهمیدند که تا فرصت هست باید سهام خود را در اوج بفروشند.
وقتی میزان سهامِ در دسترس بالا رفت، قیمتها افت کرد. دیگر سرمایهگذاران هم وقتی دیدند که قیمتها دارد پایین میافتد، خواستند که سریع بیرون بیایند. این قضیه باعث شد که قیمت سهام بیشتر از پیش پایین بیافتد و بعد بهمن به راه افتاد…
بانک مرکزی فرانسه که در دست جان لا بود، برای تثبیت قیمتها سهام میسیسیپی را خرید اما تا ابد نمیتوانست این کار را انجام دهد.
بالاخره پول بانک مرکزی تمام شد. وقتی این اتفاق افتاد، جان لا که خود این وضعیت را به وجود آورده بود، دستور چاپ پول برای خرید سهام اضافی را صادر کرد. این کار کل نظام اقتصادی فرانسه را درون حباب قرار داد.
حتی این جادو و جنبل اقتصادی نیز نتوانست فرانسه را نجات دهد.
قیمت سهام میسیسیپی از ۱۰ هزار لیوره به هزار لیوره کاهش یافت و پس از آن به کل سقوط کرد و بیارزش شد. در این نقطه، بانک مرکزی و خزانهی پادشاهی پولی در بساط نداشت و داراییهایش به یک خروار سهام بیارزش محدود میشد.
آنهایی که قضیه را خوب پیشبینی کرده بودند و به موقع سهام خود را فروخته بودند، بدون آسیب بیرون آمدند. اما سرمایهگذاران خُرد همهچیز خود را از دست دادند و بسیاری از آنها خودکشی کردند.
نظام اقتصادی فرانسه هیچگاه توان خود را دوباره بازنیافت. مردم که دیده بودند شرکت میسیسیپی چگونه با نفوذ سیاسی قیمت سهام را به دست گرفته و بر آتش آشوب افزوده بود، اعتماد خود را به نظام بانکداری فرانسه و خِرد اقتصادی پادشاه فرانسه از دست دادند.
لویی پانزدهم دیگر نمیتوانست به سادگی اعتبار به دست آورد و مجبور بود سودهای کلانی در قبال وامهای خود بپردازد.
لویی شانزدهم وقتی به خود آمد که دید دارد نصف بودجهی سالانه را خرج سود وامها میکند. در سال ۱۷۸۹ او به ناچار جهت پیدا کردن راه حلی به تغییرات حکومتی روی آورد که عامل شروع انقلاب فرانسه بود.